وی به مصاحبههای این کتاب اشاره کرد و گفت: در طول 6 ماه بیش از 30 ساعت مصاحبه با خانم محمدی کنعان انجام دادم که بعد از پایان مصاحبهها نگارش متن کتاب را شروع کردم.
بعد از فوت «دختر شینا» روحیه من خراب شد
وی افزود: در زمان نگارش متن بودم که خانم محمدی کنعان بیمار شدند و در مدت کوتاهی دار فانی را وداع گفتند و زمان بیماری تا فوت او کمتر از 4 ماه طول کشید. بعد از فوت وی من دچار بهت شدم و این اتفاق برای من سنگین بود و همین اتفاق موجب شد در روند طبیعی کار من خلل ایجاد شود. این اتفاق نیز به خاطر دوستی و مراوده بین من و ایشان بود که برای مدتی روحیه من خراب شد.
این نویسنده دفاع مقدس گفت: در خاطرم هست که بعد از فوت ایشان 6 ماه خودم بیمار شدم و از نظر روحی دچار ناراحتی شده بودم. هر زمان میخواستم که کار را بنویسم برایم دشوار بود و نمیتوانستم دست به قلم ببرم و بنویسم زیرا یادآوری خاطرات خانم محمدی کنعان من را بی تاب میکرد.
*اعتماد مرحوم محمدی کنعان موجب دوستی عمیق بین ما شد
او به علت این بیتاب شدنها نیز اشاره کرد و گفت: وقتی در هفته دو سه جلسه پای درد دلهای ایشان مینشستم و او از خاطرات خود برایم میگفت یعنی به من اعتماد کرده که از خصوصیترین خاطراتش برایم حرف میزند و این اعتماد، دوستی عمیقی بین ما ایجاد کرده بود و همین دوستی من را به آن حال و روز کشیده بود.
ضرابیزاده گفت: در حرفه ما که مصاحبهکردن است ما در شخصیترین و خصوصیترین اتفاقات افراد ورود میکنیم، خانم محمدی کنعان نیز به من اعتماد کرده بود و من از این اعتماد بسیار خوشحال بودم.
*«دختر شینا» گفت نمیخواستم حرف بزنم
نویسنده «دختر شینا» گفت: این خانم بعد از اتمام مصاحبه گفتند نمیخواستم حرف بزنم و سالها بود سکوت کرده بوم و مایل نبودم سخنی بگویم.
وی در ادامه اضافه کرد: در مجموع دو سال طول کشید تا با توکل به خدا بتوانم این خاطرات را سر و شکل بدهم، زیرا مرگ عاقبت همه ما است و من روزی به ایشان خواهم پیوست.
این نویسنده در ادامه به صمیمیت راوی در بیان خاطراتش نیز اشاره کرد و گفت: خانم محمدی کنعان دارای لهجه لطیف ترکی بودند و از آنجا که سالها در روستا زندگی کرده بودند با گویش ترکی صحبت میکردند و بعد از اینکه به همدان آمده بودند این گویش به لهجه تغییر شکل داده بود و صبحت کردن او ویژگی خاصی داشت، البته خانم محمدی صمیمی بود و صمیمانه حرف میزد.
*تلاش کردم از «دختر شینا» یک یادگاری به جای بگذارم
این نویسنده دفاع مقدس گفت: کسانی که کار را مطالعه کردند اذعان داشتند که کار را در یک نشست مطالعه کردند و متن آنها را گرفته بود که به نظرم این حاصل دوستی و محبت میان ما بود. در ضمن ایشان در میان ما نبود و من حس میکردم باید نهایت تلاش خود را انجام بدهم تا بتوانم کاری خوب را به مخاطب عرضه کنم.
او اضافه کرد: مرگ ایشان موجب شد تا با یک عاطفه ویژه این کار را منتشر کنم و دوست داشتم برای بازماندگان ایشان یک یادگاری به جا بگذارم.
ضرابیزاده در ارتباط با نقش خانواده قدمخیر محمدی کنعان پس از اتمام نگارش نیز گفت: خانواده او بعد از اتمام کار دخل و تصرفی در کار نداشتند.
*صوت هر جلسه را همان زمان پیاده میکردم
نویسنده «دختر شینا» گفت: یک حرکتی که در این کار انجام دادم، این بود که بعد از بازگشت از جلسات مصاحبه، صوت مصاحبه را همان موقع پیاده میکردم و این کار به ندرت از سوی خاطرهنگارها انجام میشود.
وی افزود: البته برخی خاطرهنگارها فقط کار تدوین خاطرات را انجام میدهند و در انجام مصاحبهها نقشی ندارند ولی من مصاحبه را نیز خودم انجام داده بودم و همین سبب میشد که خروجی را متوجه شوم و بتوانم خلاءهای آن را در جلسات بعد پر کنم. اغلب وقتی کار پیاده میشد اگر جای خالی خاطرهای را احساس میکردم در دیدار بعدی آن را سوال میکردم و شاید همین دلیلی بود که بعد از فوت ایشان دچار مشکل و ضعفی نشدم و در نگارش گیر نکردم.
*رضایت خانواده «دختر شینا» از «دختر شینا»
ضرابیزاده در پایان به رضایتمندی خانواده مرحوم محمدی کنعان نیز اشاره کرد و گفت: بعد از اتمام کار از اعضای خانواده ایشان خواستم جمع شوند و کار در جمع خوانده شود که در آن جلسه همه کار را تایید کردند و راضی بودند.